مقاله: جایگاه ارزش‌های اجتماعی در گردشگری

پرسش بنیادی این است که از منظر علوم اجتماعی سفر چه تعریفی دارد؟

سفر در معنای متعارف خود، جابه‌جایی فیزیکی از یک مکان به مکان دیگر است. در این معنا می‌توانیم سفرهای بسیار کوتاه مثل سفرهای شهری داشته باشیم که به حرکات شهری بر اساس کارکردهای مختلف شهر اطلاق می­‌شوند. همچنین، از سفرهای کوتاه (چه از لحاظ زمانی و چه از لحاظ مسافت) و سفرهای بلند سخن گفته می­‌شود. مفهوم سفر در طول تاریخ تحول بسیاری یافته‌است. از دوران باستان تا پیش از صنعتی­‌شدن دنیا، سفر کنش و عمل بسیار محدودی بود که تعداد معدودی از افراد جامعه درگیر آن می­‌شدند. به عبارت دیگر، می‌­توان گفت یک مفهوم خاص برای یک کنشگر مشخص داشتیم که به او مسافر گفته می‌­شد. حتی در متون کمی قدیمی‌­تر، به واژه «ماجراجو» بیش از واژه‌های مسافر و جهانگرد بر می­‌خوریم؛ شاید به این دلیل که سفر همیشه با خطر همراه بوده است. جز در موارد کوچ­‌نشینی که سفر جزء جدانشدنی سبک زندگیشان بوده، سایر جوامع انسانی پس از انقلاب کشاورزی در ده‌ هزار سال پیش، یکجانشین شده و جوامع کشاورز را پدید آوردند که مهم‌ترین مشخصه آنان اتکا به زمین برای تأمین زندگی بوده است. به عبارت دیگر، این جوامع تا قرن بیستم با جابه‌­جایی فیزیکی بسیار محدود که به دلایل خاص اتفاق می­‌افتاد، در محل زندگی خود ثابت بودند و دور شدن از محل زندگی در مسافت‌های خیلی کوتاه، در قالب سفر یک روستایی برای تجارت یا دیدار آشنایان در روستاهای همجوار انجام می­‌شد. تنها سفرهایی که علاوه بر این موارد می­‌توانیم ببینیم، سفرهای زیارتی هستند که در ایران به مقصد مشهد، کربلا و حج اتفاق می­‌افتند و برای این افراد هم واژگان خاص مانند مشهدی (مشدی) و غیره ساخته شده که حتی در روزگار ما بار معنایی را منعکس می‌­کنند که متضمن توانایی مالی و قدرت بیشتر و نوعی تفاخر و برگزیده بودن است. ایمنی پایین جاده‌ها نیز موجب می­‌شد که کنش سفر عمدتاً منحصر به تجارت و یا سفر گروه‌­های سیاسی و مبلغان مذهبی باشد. در قرن هجدهم و پیشتر از آن، سفر منحصر به گروه­ها و برخی بزرگان مذهبی بود. گروهی نیز از سوی حکومت برای اکتشاف و کشورگشایی، از راه دریا عازم سفر می­‌شدند. اما از قرن نوزدهم، با انقلاب دموکراتیک و انقلاب صنعتی، سفر هم دموکراتیزه و به کنشی مردمی و امکانپذیر برای همه اقشار جامعه تبدیل شد و البته زمانی در حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال پس از انقلاب فرانسه گذشت تا در سال ۱۹۳۶ میلادی، با روی کار آمدن دولتی عدالت‌خواه در فرانسه موسوم به «جبهه مردمی» و اعلام قانونی شدن یک هفته مرخصی با حقوق برای کارگران، برای نخستین‌بار بیشتر مردم فرصت کردند که به سفر بروند؛ پس از وضع این قانون، بسیاری از مردم فرانسه برای نخستین‌بار توانستند دریا را ببینند.

اما جنگ جهانی و تبعات بعدی آن، موجب ده سال وقفه در فرآیند مردمی شدن سفر شد و عملاً از سال‌های دهه ۱۹۵۰ میلادی و رشد دولت­های موسوم به «رفاه»، یعنی دولت­هایی که به گسترش حجم طبقه متوسط و بالا رفتن میانگین امکانات برای همه مردم می ­اندیشیدند، می‌­توان شیب معنادار و رو به بالا را در منحنی سفر مشاهده کرد؛ رشدی که تا امروز ادامه داشته و گردشگری را تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین بخش­های اقتصادی جهان کرده است. همزمان با افزایش دستاوردهای دموکراتیک، حقوق قانونی کارگران و لزوم آرامش و استراحت ذهنی برای ایشان، توانایی اقتصادی آنها نیز بیشتر شده و تسهیلات حمل و نقل و اقامت افزایش و هزینه‌­های سفر نیز به طور متوسط کاهش یافت و بدین ترتیب شرایط سفر برای تعداد بیشتری از مردم فراهم شد. دوران طلایی سفر، در بین سال‌های ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۰ میلادی بود. اما پس از این دوره، با چرخش نولیبرال و اشرافی­گرایی و سرمایه­داری مالی که در جهان عمدتاً از دهه ۱۹۸۰ میلادی و به خصوص از دهه ۱۹۹۰ میلادی شروع شد، شاهد افزایش بحران‌های سیاسی، سقوط قدرت خرید مردم، بالا رفتن نرخ بیکاری و عدم توانایی مردم به هزینه کردن در سفر و در نتیجه، کاهش رشد گردشگری بوده‌­ایم. امروزه برخی از مقاصد پُر رونق دیروز، دیگر شرایط گردشگرپذیری ندارند و برخی مقاصد دیگر، توانسته‌­اند در بازار جهانی معرفی خوبی از خود داشته و نظرها را به خود جلب کنند. در مجموع، دموکراتیزه شدن سفر بود که امکان کاهش هزینه، تنوع مقاصد، امن شدن راه‌ها و توسعه زیرساختار و روساختارهای سفر را فراهم ­آورد و توریسم را به بخش اقتصادی بسیار مهمی تبدیل کرد.

 

برای خواندن ادامه این مطلب به شماره چهار مجله فارسی گیلگمش مراجعه کنید.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

logo-samandehi