اسداللهخان باوند سوادکوهی یا هژبر سلطان (به مازندرانی: هوجبر سلطون) یک فرمانده نظامی، از اعضای اتحاد ملی طبرستان و کوچکترین فرزند امیرموید سوادکوهی بود.
نسب
اسدالله کوچکترین فرزند امیرمؤید سوادکوهی بود. خاندان وی نسب به باو (نیای باوندیان) میرساندند که از نسل خسرو انوشیروان ساسانی بود. پدرش امیر موید سوادکوهی حاکم سوادکوه و از دولتمردان پرآوازه کشور بود.
کودکی
وی در سال ۱۲۷۰ در سوادکوه(وندچال)مازندران به دنیا آمد و از کودکی نزد پدر فنون نظامی میآموخت و نخست لقب ایلخانی داشت.
بعد از رشادت های فراوان در برابر قشون روس در بارفروش(بابل) و هجوم همان قشون به سوادکوه مردم سوادکوه به او لقب هجبر سلطون دادند.
مقابله با نیروهای روس
در سال ۱۳۲۶ ه.ق ژنرال پانوف روس که خود را به دستههای یپرم خان بسته بود به بابل یورش آورد. هژبرسلطان با دو تن از همراهان خود به بابل رفته بیشتر هواداران پانوف و سرانجام خود پانوف را از پای درآورد.
درگیریهای سوادکوه
ماجرا از آنجا آغاز شد که وثوقالدوله (نخستوزیر وقت) دستور به جمعآوری اسلحه از دست افراد غیرنظامی و غیردولتی داد. ظهیرالملک (حاکم ایالت مازندران) نیز برای اجرای آن تصمیم به گرفتن سلاحهای قشون امیرمؤید افتاد؛ ولی در این هنگام امیرمؤید و پسرانش (از جمله هژبرسلطان) از دادن سلاحشان خودداری کردند و پس از قرارداد ۱۹۱۹ با آن اعلام مخالفت کردند.
هژبرسلطان به تحریک پدر در زیراب راه بر ژاندارمها بست. سردارسپه میرپنج احمدی را در تاریخ ۱۶ تیرماه ۱۳۰۰ ه.ش به سوادکوه فرستاد. احمدی تلاش کرد تا با مذاکره امیرمؤید و فرزندانش (شامل هوجبرسلطان) را به تسلیم وادارد اما این کار توفیقی نیافت. نبرد در ارتفاعات ارفهکوه و هفتسله (نام مکانهایی در سوادکوه) آغاز شد. پس از جنگ و گریز فراوان، امیرمؤید با دولت مرکزی سازش کرد و هژبرسلطان با درجهٔ سروانی وارد ارتش استرآباد (گرگان) شد.
پایان کار و مرگ
به دنبال تبعید امیرمؤید سوادکوهی به کرمانشاه و هجوم دولت مرکزی به سوادکوه و همچنین غارت منزل امیرمؤید، درگیریهای پی در پی بین فرزندان امیرمؤید، به ویژه اسداللهخان هژبرسلطان و نیروهای دولتی تحت فرمان رضاخان به وجود آمد. رضاخان که از امیرمؤید و فرزندانش بیمناک بود سران ارتش استرآباد را علیه هژبر و برادرش سهمالممالک برانگیخت. از سوی دیگر هژبر و برادرش مناسبات دوستانه خود را با ترکمانان حفظ کردند. سران ارتش استرآباد که گمان میکردند این مناسبات به نبردی جدید علیه دولت مرکزی خواهد انجامید هژبر و برادرش را با نیرنگ دستگیر کردند تا در تهران محاکمه شوند ولی رضاخان دستور قتل آن دو را داد.
بنابراین سروان رضاقلیخان، افسر قزاق، هژبر و برادرش (سهمالممالک) را در کلاکآباد (اطراف بهشهر کنونی) از پشت هدف گلوله قرار داد.
در طی این درگیریها هژبر (اسدالله خان باوند) در نظر مردم به شخصی محبوب، دوستداشتنی، مؤمن به حق، دلسوز، حامی مظلومان، شجاع، ماهر در تیراندازی و… تبدیل شد، به طوری که این اتفاقات به صورت منظومه اشعار حماسه هژبرسلطان مدتها نزد مردم مازندران سروده میشد.
حماسه هژبرسلطان:
حماسه هژبرسلطان
منظومه هُژَبر سلطان (به مازندرانی: هوجبرنومه یا هوجبر سلطون) روایتی شعرگونه به زبان تبری برگرفته از حوادث تاریخی است که در مازندران رخ دادهاست و شخصیت اصلی این روایات اسداللهخان میباشد و اولین کسی که برای رشادت های هجبر سلطان شعر خواند محمدعلی رد آوازه مند به محمدعلی شعر خوان که اهل روستای پیتسرا دوآب سوادکوه می باشد بود.
بهترین هژبرخوانی مازندران مربوط به زنده یاد استاد ابوالحسن خشرو میباشد که شامل 18دقیقه و 50 ثانیه ترانه حماسی درباره نبردهای هژبر و رشادتهایش میباشد
مضمون این منظومه مربوط میشود به دو رویداد تاریخی نبردهای سوادکوه (۱۲۹۸ و ۱۳۰۰هـ. ش) و ستیز انجمن ملی طبرستان ( امیر موید سوادکوهی و فرزندانش) با نظامیان تحت فرمان رضاشاه.
این منظومه گزارش تاریخی صرف نیست؛ مردم آنگونه که پسندشان بوده از این واقعیت تاریخی سودجسته و در مناطق مختلف طبرستان، مطابق شرایط خاص، آن را بازسازی کردهاند.
علت مخالفت امیرموید
ماجرا از آنجا آغاز شد که وثوقالدوله (نخست وزیر وقت) دستور به جمعآوری اسلحه از دست افراد غیرنظامی و غیردولتی داد. ظهیرالملک (حاکم ایالت مازندران) نیز برای اجرای آن تصمیم به گرفتن سلاحهای قشون امیرموید افتاد. ولی در این هنگام امیرموید و پسرانش (از جمله هژبرسلطان) از دادن سلاحشان خودداری کردند و پس از قرارداد ۱۹۱۹ با آن اعلام مخالفت کردند.
منظومه
ویژگیها
منظومه هژبرسلطان در تقسیمبندی سرودهها در رده منظومههای حماسی است. سرایندگان این منظومه آنگونه که خواستهاند این منظومه را بازسازی کردند و مطابق آرمانها و خواستههایشان با دستمایه قراردادن رویدادها به سرودن پرداختهاند. این منظومه مانند دیگر منظومههای حماسی، انعکاسی از آمال جامعه و مردمی است که در دست یافتن به آرمانهاشان ناکام و دچار مشکلند. البته بعضی از مؤلفان در حماسی بودن این منظومه به دیدهٔ شک نگاه کردهاند. چنانچه کیوان پهلوان نقدی بر حماسی قلمداد کردن این منظومه نوشتهاست. ولی بیشتر نویسندگان، زبانشناسان از این منظومه به عنوان یک منظومه حماسی یادکردهاند.
داستان حماسه
آغاز این حماسه با یک نوع خودآگاهی از حوادث مصیبتباری همراه است که روی خواهد داد. آن خبر ناگوار اسائهٔ ادب به ساحت پهلوانی و جوانمردی است. هژبرسلطان «قهرمان منظومه» برای ادب کردن دشمنی که قصد جسارت دارد، بر میآشوبد، با یک برنامه ساده و بدون هیچگونه مقاومتی از سوی دشمن، حریف قدرتمند را به بند میکشد. امیرموید نیز به سان همهٔ پیران در حماسهها، راهنما و راهگشای فرزند و بهواقع نوعی تکیهگاه اصلی و مهم برای قهرمان داستان است. او با حس قوی خود (در داستان این حس قوی با نوعی پیشگویی با استفاده از رمل صورت میگیرد) درمیابد که باید نبرد سهمگینی را تدارک دید و این موضوع را به پسران گوشزد میکند. مدتی نگذشت که جنگ و گریز به راه میافتد. این نبرد، که در واقعیت تاریخی خود طی دو دوره رخ داد، در منظومه به صورت یک نبرد فشرده و سخت رویمینماید.
فرزندان امیرموید به کوهستان پناه میبرند(این کار برای خاندان امیرموید رسمی نانوشته بود) و پس از طی مسافتی طولانی به نزد ایلات ترکمن در ترکمنصحرا میگریزند. در اینجا نبرد متوقف میشود و پدر و فرزند ارشدش به گروگان گرفته میشوند. هژبر و سیفالله خان به اجبار به خدمت نظام درمیآیند. دشمن در اینجا شروع به اختلافسازی بین دو برادر میکند و به سیفالله خان مقام و پست میدهد اما هژبر هنوز مجبور است که مانند دیگر سربازان نظام را ادامه دهد. برادر بزرگتر (سیفالله خان) با گرفتن پست به دشمنان اعتماد میکند ولی هژبر میکوشد تا برادر را از میزمذاکره دور کند و نیرنگهای دشمنان را بر آب سازد. در اینجا همسر سیفالله خان و خود وی هژبر را به مذاکره تشویق میکنند. هژبر نیز به احترام برادربزرگش به مجلسی که دشمنان تدارک دیدهاند میرود. اما هر دو برادر را دستگیر میکنند و دستهایشان را میبندند. هژبر در اینجا مانند قهرمانان اساطیری ریسمان را با زور بازویش پاره میکند بنابراین دستهایش را با سیم تلفن میبندند. در اینجا یاران هژبر به کمکش میشتابند اما اثری ندارد و هژبر در میانهٔ راه تهران کشته میشود. در پس این کار مردم عزادار میشوند و نام و یاد هژبر دهان به دهان به نسلهای بعدی میرسد تا آنکه تو (خواننده) این اشعار را میشنود.
وزن و قافیه
منظومه حماسی هژبرسلطان قالبی مخصوص خود دارد و هر مصرع آن حکم بیت را دارد. از همین رو همقافیه بودن تمام مصرعها همانندی آن را از مثنوی دور میکند. تکرار یک مصرع آن را با ترجیعبند مشابه میسازد، اما مصرع یا بیت ترجیعبند مشخص آورده نمیشود. ولی این ویژگی در منظومه هژبرسلطان واقف نیست. سرایندگان این منظومه از عوام بودهاند و بنابراین فقط با ذوق و استعداد خدادادیشان این اشعار را سرودهاند و به وزن و قافیه توجهی نداشتهاند. این منظومه مانند بسیاری از اشعار سرودهشده در پیش از اسلام یا اشعار گیلکی با موسیقی خوانده میشود و لحن خاصی در خواندن آن وجود دارد. و فقط زمانی که با آهنگ مخصوص خود خوانده شود موزون است و به صورت مجرد وزنی ندارد.
چهره هژبرسلطان در باورهای مردمی
شخصیت هژبر (اسدالله خان باوند) در نظر مردم شخصی محبوب، دوستداشتنی، مؤمن به حق، دلسوز، حامی مظلومان، شجاع، ماهر در تیراندازی و… است. به گونهای که در یک شب از سرخآباد تا شیرگاه تمام نگهبانان و سربازان دولتی را تار و مار میکند. با این همه توانمندی نسبت به مردم خوشرفتار و خوشبرخورد است. پنجههای دستانش کوتاهاست اما چنان هنرمند است که چاشنی گلولهای را بر روی سوزنی روی کلاه، به گلوله میبست یا در حال تاخت، بر روی اسب، تیر را بر هدف میزد، در حال سوار، سم اسب در حال تاخت را نشانه میگرفت یا سکه را در هوا با گلوله میشکافت. آنچنان با هیبت است که در کنار رود میایستد تا اسب رفع تشنگی کند اما اسب آب نمینوشد؛ هژبر فریاد میکشد: مگر هژبر را در آب میبینی و آب نمیخوری؟ ناگهان درمیابد که خود بر مرکب سوار است و عکسش در آب پیداست.
توضیح کتاب:
متن نوشته سنگ قبر:
هوالباقی – آرامگاه شادروانان عباس باوند سهمالممالک و اسداله باوند هژبر السلطان، فرزندان مرحوم اسماعیل باوند امیرموید سوادکوهی که در تاریخ 18 خرداد 1303 شمسی به شهادت رسیدند.
زاده | ۱۲۷۰ مازندران، سوادکوه، سرخآباد |
---|---|
درگذشته | 18 خرداد ماه سال 1303 محله کلاک آباد، در نزدیکی بهشهر |
مدفن | بهشهر-حسینیه کلاک خلیل شهر |
وفاداری | امیرموید باوند سوادکوهی و حزب اتحاد ملی طبرستان |
یگان | حزب اتحاد ملی طبرستان |
جنگها و عملیاتها | اشغال ایران در جنگ جهانی اول، دو نبرد سوادکوه با دولت مرکزی در سالهای 1298 و 1300 نبرد زاغمرز بهشهر و از میان برداشتن عسگرخان عظام الملک عبدالملکی. |
آهنگ هژبر سلطون با صدای استاد ابوالحسن خوشرو:
آدرس فیلم هژبرسلطون در آپارات:
https://b2n.ir/r98433
هژبرخوانی استاد محمدرضا اسحاقی:
آدرس فیلم در آپارات: https://www.aparat.com/v/Gofmg
حماسه هوژبر سلطون:
آدرس فیلم در آپارات: https://www.aparat.com/v/SVuIB
آرامگاه هژبرسلطان و برادرش که در حسینیه کلاک خلیل شهر شهرستان بهشهر استان مازندران می باشد. از نظر زمانی یکساعت و نیم و از نظر مسافت 96 کیلومتر با دامون باغ فاصله دارد.