مازندران گردی با ناصرالدین شاه قاجار؛ گردشگری ناصرالدین شاه قاجار در استان مازندران

چهارمین شاه قاجار یعنی ناصرالدین شاه به سفر علاقه بسیاری داشت. ناصرالدین شاه چندین بار به فرنگ سفر کرده بود. اما برای طبیعت‌گردها و کسانی که به ایرانگردی علاقه دارند، بی‌شک سفرنامه شاه قاجار درباره نقاط مختلف ایران باید خواندنی و جذاب باشد. یکی از مقاصد ناصرالدین شاه سفر به مازندران بوده است.

اگر اهل سفر و طبیعت‌گردی باشید، بی‌شک تغییراتی که در محیط اتفاق می‌افتد توجه‌تان را جلب خواهد کرد. به عنوان نمونه، اگر در یک سال به خصوص به چشمه‌ای سر زده باشید و سال‌ها بعد خبری در مورد آن بخوانید که این چشمه خشک شده است دلتان می‌گیرد و غمگین می‌شوید.

 

حالا تصور کنید توانایی سفر در زمان را داشته باشید. هرچند هنوز چنین فناوری وجود ندارد و ما چنین سفری را فقط به یمن فیلم‌هایی که در این ژانر ساخته می‌شوند تجربه می‌کنیم. مانند زمانی که پای فیلم‌های کریستوفر نولان که بهترین فیلم‌های سینمایی را در این زمینه طی یک دهه پیش خلق کرده است، می‌نشینیم.

اما راه دیگری نیز برای سفر به زمان وجود دارد؛ خواندن کتاب. راویان سفرنامه‌ها هم در این زمینه می‌توانند دست ما را بگیرند و به آرزوی ما برای سفر در زمان البته به گذشته پاسخ دهند.

یکی از این سفرنامه‌های جالب «نامه مازندران؛ سفرنامه‌های عصر ناصرالدین شاه» است که مصطفی نوری آن را گردآوری کرده است. شاه قاجار به سفر علاقه بسیاری داشت. ناصرالدین شاه چندین بار به فرنگ سفر کرده بود. اما برای طبیعت‌گردها و کسانی که به ایرانگردی علاقه دارند، بی‌شک سفرنامه شاه قاجار درباره نقاط مختلف ایران باید خواندنی و جذاب باشد.

مازندران یکی از جاهایی است که شاه قاجار به آن سفر کرده است و با توجه به اینکه عاشقان شمال ایران کم نیستند بد نیست ببینیم توصیف شاه درباره این سفرش چه بوده و اصلا از زمان قاجار تا کنون چه تغییراتی در اقلیم و فرهنگ مردم استان مقصد که در اینجا همان مازندران است رخ داده است.

مطالبی که از شاه روایت می‌شود و داخل گیومه قرار می‌گیرد از متن کتاب «نامه مازندران؛ سفرنامه‌های عصر ناصرالدین شاه» برداشته شده است. اما همزمان از عکس‌های نقاطی که شاه به آنجا رفته و مربوط به زمان حال هستند تا جایی که امکان دارد در این مطلب استفاده می‌شود تا ببینیم جاهایی که شاه قاجار به آن سر زده و توصیفشان کرده، امروز چگونه باقی مانده‌اند یا اصلا هنوز وجود دارند یا نه.

این سفرنامه از منابع ارزشمندی محسوب می‌شود تا با تحولات تاریخی و جغرافیایی مازندران تا حدی آشنا بشویم. شاه قاجار در سفرنامه‌های خود به وصف زیبایی طبیعت، در جاهایی از سختی‌های سفر و درباره چگونگی شکار خود صحبت می‌کند. این سفرنامه حدودا باید به ۱۶۰ سال قبل مربوط باشد.

چهارمین شاه قاجار در این سفرنامه شبیه یک ژورنالیست عمل می‌کند و به قول خودش روزنامه می‌نویسد؛ «صبح به حمام رفته، پس از حمام کمی روزنامه نوشتم». نکته جالب توجه این است که ما این روزها هرجا می‌رویم مهم‌ترین چیزی را که با خود به سوغات می‌آوریم عکس‌هایی هستند که با دوربین یا گوشی‌های همراهمان ثبت می‌کنیم. عکاس‌باشی ناصرالدین شاه نیز در سفر همراه او بود تا عکس‌های سیاه و سفیدی را برای شاه ثبت کند.

ما این روزها اطلاعاتی را که درباره سفر به یک مکان نیاز داریم به راحتی در گوگل یا اینستاگرام جست و جو می‌کنیم، اما ناصرالدین شاه برای سفر به یک مقصد مشخص مانند مازندران گاهی از اطلاعات و سفرنامه‌های دیگران استفاده می‌کرد. این گونه نبود که سفر کردن برای همه مردم کاری عادی باشد. بیشتر اشخاص مرفه و کسانی که از نظر اجتماعی جایگاه خاصی داشتند به سفر می‌رفتند. به‌عنوان نمونه موسیو بهلر فرانسوی سفرنامه‌ای دارد که از دارالخلافه تهران آغاز شد و برای بررسی سرحدات شمالی ایران از راه قزوین به سوی رشت و انزلی رفت و پس از آن از لاهیجان به سمت مازندران حرکت کرد.

وی برای شاه در این باره نوشت: «بهار قبل از رسیدن به مازندران از لنگرود نیز گذشته. لنگرود شهر کوچک و قشنگ است. رودخانه از میانش می‌گذرد و یک پل سنگی بسیار محکمی در روی آن رود به طرف جنوب ساخته‌اند. رود پس از گذشتن از ۶ فرسخ به دریا می‌رسد. کشتی‌های کوچک نیز در آنجا کار می‌کنند و تا پل لنگرود می‌روند». ناصرالدین شاه از این اطلاعات در سفر خود نیز بهره می‌جست. البته این روزها از تردد کشتی‌های کوچک در رودخانه لنگرود در زمان حاضر خبری نیست. 

عکسی قدیمی از پل خشتی لنگرود و رودخانه‌ای که از زیرش می‌گذرد

در سفرنامه شاه قاجار به ویژگی‌های اخلاقی و عادت‌های شخصی شاه هم می‌توان پی برد. یکی از ویژگی‌های شاه این بود که چای زیاد می‌نوشید و در سفر حمام بسیار می‌رفت. به‌طوری که به هرجا می‌رسید؛ یکی از معیارهایش برای تعریف و تمجید از آنجا می‌نوشت: «حمام‌های خوبی داشت». همچنین شاه در سفر لغات فرانسه و روزنامه می‌خواند.

از طرفی زمانی که دورکاری مد نبود، شاه در سفر دورکاری می‌کرد و نامه‌هایی که از دارالخلافه به دستش برای رسیدگی به امور مملکت می‌رسید می‌خواند و امضا می‌کرد، سپس دستورات لازم را می‌داد.

شاه از سختی‌های سفر نیز می‌گفت. به عنوان نمونه در سفرنامه‌اش آمده است: «زیاد خسته شدم. از راه کرج و اسطلک رفتم بومهن. ۴ ساعت به غروب مانده به منزل رسیدم». در حالی که این مسیر برای ما به یمن داشتن خودرو کمتر طول می‌کشد.

در جاهایی هم به افتادن همراهانش در پرتگاه، غرق شدن یکی از همراهانش وقتی می‌خواست قاطری را نجات دهد و به‌ویژه درباره خرابی راه‌ها و گل آلود بودن بسیار می‌نوشت.

یکی از جاهایی که ناصرالدین شاه در سفر به مازندران آن اشاره می‌کند، رودخانه نمرود است. نکته جالب توجه این است که سد و رودخانه نمرود در فیروزکوه امروزه جزو استان تهران محسوب می‌شوند. «راه امروز الی لب رودخانه نمرود دره، سرازیر و سربالا بود. جایی که برف نبود گل بود. خلاصه رسیدیم کنار رودخانه نمرود که دلی چای هم می‌گویند. به سمت پایین رودخانه به ناهار افتادیم».

شاه در توصیف مکان‌ها بسیار خلاصه، کوتاه و موجز می‌نویسد، زیرا شاه حوصله اطناب گویی را نداشت. این ویژگی را می‌شود از این پاراگراف در سفرنامه‌اش پی برد: «در سرخ رباط توقف نمودیم. صبح را به حمام رفتم. بعد از صرف ناهار کاغذهای سپهسالار و اهالی شهر رسید. اخبار بی‌معنی بسیار نوشته بودند. زیاد از حد بدم آمد».

وی در توصیف آب و هوای مازندران هم بسیار زبردست بود. گاهی طوری شاعرانه می‌نویسد که حس می‌کنید در همانجا قرار دارید. «از ابر نیز ترشح باران مزید طراوت دشت و بیابان گشته، اما ترشح به مقداری بود که بر بال پروانه می‌چکید مانع طیران آن نبود، جز آنکه پر و بال آن را از غبار پاک می‌نمود». بی‌شک شما به شمال کشور سفر کرده‌اید و با چنین آب و هوایی مواجه شده‌اید. 

یکی از ویژگی‌های شاه شناسایی سنگ‌ها و گیاهان بومی بود. یعنی شاه به جزییات طبیعت در سفر توجه می‌کرد و چیزی را در عین موجز گویی از قلم نمی‌انداخت. «بسیار خوب صحرایی است. سراسر گل زرد روغنی بود مخلوط به گیاه اوجی. خیلی حظ کردم». اوجی نام یک گیاه معطر شبیه پونه در مازندران است.

در سفرنامه مازندران ناصرالدین شاه با تغییر نام بعضی از مکان‌ها هم آشنا می‌شویم. در جایی نوشته است: «تپه از سبزه مانند زمرد سبز بود. چشم‌انداز خوبی داشت. توقف نموده دهات اطراف رودخانه و کوهستان آنجا را خوب تماشا نموده بقعه امامزاده ملاحظه شد. معروف به امامزاده شیرمست و این شیرمست دهی است که واقع است بر کوه سمت چپ جاده متعلق به میرزا میرزاکریم خان». که به احتمال زیاد شیرمست همان شورمست امروزی است که دریاچه‌ای معروف دارد.

یا در جایی به علی آباد که همان قائمشهر کنونی در مازندران است اشاره می‌کند: «راه جنگل کمی دارد. خیابان بسیار قشنگ بود. به علت آفتاب قدری از راه در کالسکه نشستیم. اول از رودخانه اوتی جان گذشتیم. از تپه واسکس خانه‌های سفالی تک تک، درخت‌های مرکبات خیلی خوب و باصفا می‌نمود». واسکس یکی از روستاهای مازندران است که هنوز باغ‌های مرکبات دارد، اما از خانه‌های سفالی آن خبری نیست.

همچنین ناصرالدین شاه به امامزاده یوسف رضا در قائمشهر اشاره می‌کند. این امامزاده یک درخت سرو ۴۰۰ساله دارد که برای مردم بسیار مقدس است و اشاره شاه به آن نشان از قدمتش دارد. «به علی آباد رسیدیم جلگه‌ای دارد چمن است. امامزاده یوسف رضا آنجا واقع است. خوب ساخته‌اند. سردری مطبوع داشت. یک سرو بلندی در صحنش روییده است». نکته جالب توجه این است که کنار این امامزاده این روزها بیمارستان رازی قرار دارد.

یکی دیگر از نکات خواندنی و نکات جالب این سفرنامه اشاره شاه به این است که مردم علی آباد شتر ندیده بودند. با توجه به اینکه مردم تلویزیون نداشتند و به سفر هم نمی‌رفتند تا در جاهای گرمسیر ایران شتر را ببینند، این موضوع طبیعی بود. «چهار پنج ساعت مانده به غروب وارد منزل شدیم. شتران بنه که آمدند موجب تعجب اهل مازندران شد. شب را شغال بسیار فریاد کرد». هنوز هم در روستاهای اطراف قائمشهر صدای شغال به گوش می‌رسد؛

بعد از علی آباد شاه به سمت ساری حرکت می‌کند و از خیابانی که علی آباد را به ساری وصل می‌کند تمجید می‌کند. «باقی جنگل را تراشیده دهات آباد نموده، گندم و شالی می‌کارند». نکته جالب اینجاست که هنوز در این مسیر شالیزار وجود دارد. و نام چند روستا مانند مافروجک و نوکنده همچنان تغییر نکرده است. فقط در این مسیر ارطی به ارطه تغییر نام داده است.

وی در جایی دیگر می‌نویسد: «سرو و نارنج در نظر جلوه گر است. هوش از سر می‌رباید. مردم ساری از دو چیز زیاد تعجب داشتند؛ شتر و کالسکه». هنوز هم شکوفه‌های بهارنارنج در شهرهای مازندران هوش از سر می‌برد. با چنین توصیفی شاه احتمالا در بهار یا تابستان به مازندران سفر کرده است.

شاه قاجار بعد از آن به بهشهر می‌رود. و از سنگفرش‌های اطراف دریاچه تعریف می‌کند. حتی با کشتی در دریاچه گشتی می‌زند. حتی شاه دستور می‌دهد در عمارت بالای پشته صفی آباد ناهار طبخ کنند. «دورنمایی که آنجا دیده شد از تعریف و توصیف بیرون است. که به تحریر نمی‌توان درآورد. سرتاسر کوه و بیابان سبز و خرم. دریا نمایان. دریای کوچک و طولانی میانکاله و جزیره آشوراده پیدا بود. کشتی‌های بخار روس کشتی‌های ترکمان که نمک و نفت می‌آوردند پیدا بود. متصل دوربین نگاه می‌کردم». تصور کنید در میانکاله کشتی‌های باری در تردد بودند که امروز خبری از هیچ یک نیست.

در سفرنامه ناصرالدین شاه به کلمات و واژه‌های بومی هم اشاره می‌شود؛ مثلا «ناگاه از لَمی پنج خوک بیرون آمد». هنوز هم لَم در گویش مردم مازندران کاربرد دارد و به حصاری طبیعی پوشیده از شاخه‌های سبز و دیگر رونده‌های جنگلی می‌گویند.

شاه قاجار به میانکاله نیز می‌رود و با ذوق از شکارش تعریف می‌کند. «مرداب خوش وضعی دیده شد. قو بسیار داشت. با ساچمه زدم. خورد اما نیفتاد. در مرداب مرغ‌های مختلف بود. تفنگ گلوله زنی دیگر گرفتم انداختم به گردن یکی خورد که سیصد ذرع بالا بود. بالای مرداب به خاک افتاد. بسیار خوب زدم».

ناصرالدین شاه به فرح آباد هم سری زده بود. وی از کشتی‌های روسی که در فرح آباد لنگر انداخته بودند نوشت و اینکه مهمان خانه‌های خوبی برای ماموران روسی ساخته شده بود. شاه به عمارت فرح آباد هم اشاره می‌کند که از بناهای دوره صفوی است و هنوز پابرجاست. درباره طاق‌های این عبارت نوشت: «اکثر طاق‌هایش پابرجا ولی کوتاه، گنبد و شبستانی خوب داشت. گنبدش محکم و عالی بود.». همچنین شاه اشاره می‌کند که پیرزنی با لهجه مازندرانی برایش شعر خواند و انعام گرفت.

یکی از جاهایی که شاه به آن اشاره کرده که در حال حاضر دیگر وجود ندارد و خشکیده، دریاچه بحر ارم در بارفروش یا بابل است. «بحر ارم دریاچه ای است دایره مانند، گردادگرد آن به قدر میدان اسب دوانی طهران، جزیره مانندی در دریاچه واقع است که مساحت اطرافش تقریبا هزار قدم. کارخانه قند و سفید کردن شکر هم حوالی دریاچه بود». در زمان قاجار کم کم این دریاچه تبدیل به باتلاق شد و در سال ۱۳۱۰ هم به دستور رضا شاه بقیه دریاچه را خشکاندند و در آنجا کاخی دو طبقه بنا کردند که امروزه به دانشگاه علوم پزشکی بابل اختصاص یافته است.   

نکته جالب توجه این است که شاه به طبیعت‌گردی علاقه مند بوده و هر جا که طبیعت بکری وجود داشته می‌شناخت. یکی از این جاها نمارستاق است. «اینجا از ارتفاع و سردی مشابه قطب شمال است. یک پرده نقاشی است که دورنمای خیلی خوبی متصور شد و هیچ طور نمی‌شد چشم از آن برداشت. ما صبح سوار شده زیر آبشار که زیر دست راهی است به ناهار افتادیم. آبشار بسیار خوبی است و به طرز خوشی می‌ریزد.

منبع: اقتصادآنلاین به نقل از همشهری آنلاین: 

ttps://www.eghtesadonline.com/n/3D8q

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

logo-samandehi