آیین نمایشی نوروز : عروسه گوله یا اوروس گله
یکی از معروفترین آیین هاى نمایشی پیش نوروزى گیلان عروسه گوله است. آروس یا اوروس به معنای الهه زیبایی است که به عربی رفته و الف به عین تبدیل شده و دوباره با شکل جدید به زبان فارسی بازگشته است. ارس یا آرش و آرشمیدس نیز نزدیک به همین معناست که الهه آب استِ زیرا آب نشانه و نماد زیبایی و پاکی است. عروس یا اوروس گوله شاید به معنای عروسی گلهاست زیرا بهاران فصل زیبایی گل ها و آغاز طراوت و عروسی آن است.
قدمت آن به گذشته هاى بسیار دور میرسد.این نمایش در هر منطقه از گیلان با حفظ چهار چوب اولیه نمایش از بداهه هاى بومى نیز برخوردار بوده است .
شخصیت ها و شیوه اجرا:
1-سرخوان:خواننده شعر ،راوىو کارگردان
2- سا ز زن:نوازنده سرنا (ساز محلى )
3- واگیر کونان:هم سرایان شعر عروسه گوله که به دنبال گروه حرکت میکنند و به تعدادشان افزوده میشود.
4- کترا زنان :چند نفر که با هماهنگى ساز و آواز دو کفگیر چوبى یا دو قطعه چوب را بر هم میکوبند.
5-غول : موجودى افسانه اى و درشت پیکر…..در برخى مناطق دو شاخ گاو بر سرش میگذاشتندو ریش انبوه سیاهى برچهره اش میبستند؛ چند جارو به جاى دم و چند دسته شالى (ساقه خشک شده برنج ) بر پشت و سینه اش می نهادند؛چند زنگوله هم بر لباسش آویزان مى کردند.
6- پیر بابو:همان باباى پیر فارسى است .لباس کهنه و مندرس به تن وریش سفیدى از پوست بز یا دم اسب بر صورت ،گاه نیز صورت او را سیاه مىکردندو بر سرش کلاه قیفى مقوایى مى گذاشتند.
7 – ناز خانم یا همان عروسه گوله: از لباس و آرایش محلى استفاده مى کرد.دو دستمال وزنگهایی در دست مىگرفت که به هنگام رقص براى افشاندن و نواختن به کار مى برد. گاه سوزنى را براى فرارى دادن افراد مزاحم در دست مى گرفت و گاهى هم حالتى از خیاطى و دوخت و دوز را به نمایش مى گذاشت.
8 – کاس خانم :که کارش مراقبت از عروسه گوله بود.
9-محافظ عروس : مردى جوان با پوششى محلى که با چوب و چماق از عروسه گوله مراقبت مى کرد.
کول بار کش :هدایاى مردم مانند برنج، تخم مرغ ، گندم ؛…….را بعد از نمایش درون کیسه میگذاشت.
این مراسم معمولا از اواخر اسفند تا اواخر فروردین ماه اجرا مى شد. عروسه گوله ؛ در واقع جنگى است میان پیر بابو و غول بر سر بدست آوردن عروسه گوله . که در آن غول عاشق رقیب را از میدان به در میکند . و عروسه گوله را از آن خود مى کند .ای کاش اجراى عروسه گوله؛را بچره ، آبیارى……و دیگر نمایش هاى آیینى ما دوباره احیا میشدند و شاهد اجراى آنها در روستا ها بودیم .درست مثل قدیم…….
( نقل از کتاب تئاتر گیلان : فرامرز طالبى)
منبع: http://somamus.blogfa.com/post/176
***
عروس گُلی (به فارسی: عروس گلها یا گل عروس) در گویش گیلکی نقاط مختلف استان گیلان به نامهای دیگری چون عروس گولی، عروس گوله، پیربابو، عروس غوله نیز مشهور است. این نمایش علاوه بر استان گیلان در نقاطی از استان مازندران نیز برگزار میشدهاست. عروس گُلی در واقع گروه نمایشی سیار بوده و اجرای آن میدانی است.
عروس گوله، نمایش گونهای ست که غول، پیربابو و نازخانم نقش اصلی را آن ایفا میکنند. پیربابو شخصی است که خود را به هیات پیرمردی میآراید. و غول مردی است که کلاهی از ساقههای خشک شالی (کلش یا کلوش) بر سر میگذارد و نقش ناز خانم را هم یکی از جوانانی که لباس زنانه به تن دارد، اجرا میکند.
موضوع این نمایش میدانی شادی بخش، دعوای غول و پیربابو بر سرو نازخانم است که به کشتی بین این دو میانجامد. غول مظهر سیاهی و زمستان و پیربابو، نماد باغبانی و ارزانی گر عروس گل به طبیعت و مردم است.
در این کشتی، غول پیروز میشود و همراه نازخانم رقصکنان بازی را به پایان میبرد. سایر اعضای این نمایش فانوسدار، بارکش، نوازنده و کاس خانم میباشند.
برای اجرای نقش غول، چهره جوان تنومندی را با پودر زغال یا دوده سیاه کرده،کلاه مقوایی، کلش یا کاغذ عجیب و غریبی سرش میگذارند. در برخی از آبادیها و روستاها نیز دو شاخ گاو بر سرش و ریش انبوه سیاهی بر چهرهاش میبندند.
چند جارو به عنوان دم بر پشت شلوارش و دستهای بزرگ ساقه خشک شده شالی(کولوش) بر پشت و شکم و سینه او و چند زنگ بزرگ آفتابهای و زنگوله بر کمر، پا و لباسش میآویزند و او را به شکل و هیات وحشتناکی درمیآورند.
زمان برگزاری نمایش در روستاهای محتلف متفاوت از هم و به طور تقریبی بین یک هفته تا یک ماه است و از حدود نیمه دوم اسفند ماه شروع میشود. گروه نمایش پس از غروب آفتاب از خانهای به خانه دیگر میروند و در حیاط و فضای باز جلوی هر خانه، برنامه خود را اجرا میکنند و در هر خانهای هم که این نمایش شادی بخش را انجام دهند، کولبارچی از صاحبخانه (خانه خواه) هدایایی مثل برنج، تخم مرغ، شیرینی و گاهی هم پول طلب میکنند.
عروس گوله در واقع گروه نمایشی سیار و اجرای آن میدانی است. نمایش عروسگوله، ریشه در آیین های نمایشی اسطورههای کهن مربوط به آغاز بهار دارد که در آنها نمادهای سال کهنه و نو با هم به ستیز برمیخیزند. شاید در اینجا کنایه از طبیعت زیبای بهاری باشد.
امروزه، این آیین باشکوه تنها در محدودی از نقاط روستایی؛ به ویژه نواحی کوهستانی گیلان برپا میشود.
فرامرز طالبی در کتاب تئاتر در گیلان نوشته است:
- قدمت عروس گوله به گذشتههاى بسیار دور میرسد. این نمایش در هر منطقه از گیلان با حفظ چهار چوب اولیه نمایش از بداهه هاى بومى نیز برخوردار بوده است.
شخصیتها و شیوه اجرا:
- سرخوان: خواننده شعر ،راوىو کارگردان.
- ساز زن یا دایره زن: نوازنده سرنا (ساز محلى) دیاره زن (نوازندة دایره) که فقط ریتم آهنگ و شعر را حفظ میکند.
- واگیر کونان: هم سرایان شعر عروسه گوله که به دنبال گروه حرکت میکنند و به تعدادشان افزوده میشود.
- کترا زنان: چند نفر که با هماهنگى ساز و آواز دو کفگیر چوبى یا دو قطعه چوب را بر هم میکوبند.
- غول: موجودى افسانه اى و درشت پیکر…..در برخى مناطق دو شاخ گاو بر سرش می گذاشتند و ریش انبوه سیاهى برچهره اش می بستند؛ چند جارو به جاى دم و چند دسته شالى (ساقه خشک شده برنج) بر پشت و سینهاش مینهادند؛چند زنگوله هم بر لباسش آویزان مى کردند. غول نیز مانند پیربابو لباس می پوشد. شاید هم ژندهتر از پیربابو و با سر و وضع پریشانتر. او هم یک چوبدستی یا کچیک یا کچک kacakدارد که هنگام رقصیدن به کچک پیربابو می زند و میخواند.
- پیر بابو: همان باباى پیر فارسى است .لباس کهنه و مندرس به تن وریش سفیدى از پوست بز یا دم اسب بر صورت ،گاه نیز صورت او را سیاه مى کردندو بر سرش کلاه قیفى مقوایى مى گذاشتند. پیربابوpir babuمردی با لباس های ژنده که چوبدستی هم دارد و اداهایی هم در می آورد.
- ناز خانم یا همان عروسه گوله: از لباس و آرایش محلى استفاده مى کرد. دو دستمال وزنگهایی در دست مى گرفت که به هنگام رقص براى افشاندن و نواختن به کار مى برد. گاه سوزنى را براى فرارى دادن افراد مزاحم در دست مى گرفت و گاهى هم حالتى از خیاطى و دوخت و دوز را به نمایش مى گذاشت. نقش اروس گوله را مردی درلباس زنانه با آرایشی غلیظ واطوار و اداهای خانم ها بازی می کرد.
- کاس خانم: که کارش مراقبت از عروسه گوله بود.
- محافظ عروس: مردى جوان با پوششى محلى که با چوب و چماق از عروسه گوله مراقبت مىکرد.
- کول بار کش: هدایاى مردم مانند برنج، تخم مرغ، گندم و … را بعد از نمایش درون کیسه میگذاشت.
- تکل سیاهی لشکر- سه نفر یا بیشتر. غول و پیربابو به همراه دیاره زن و گاهی وقتها همگی می خوانند:عروس گولی بیاردیم/جونه دیلی بیاردیم/خونه خواه تره نیاردیم/تی پسره بیاردیم.
این مراسم معمولا از اواخر اسفند تا اواخر فروردین ماه اجرا مى شد. عروسه گوله؛ در واقع جنگى است میان پیر بابو و غول بر سر به دست آوردن عروسه گوله. که در آن غول عاشق رقیب را از میدان به در میکند و عروسه گوله را از آن خود مى کند .ای کاش اجراى عروسه گوله؛را بچره، آبیارى و دیگر نمایشهاى آیینى ما دوباره احیا میشدند و شاهد اجراى آنها در روستا ها بودیم. درست مثل قدیم.(نقل از کتاب تئاتر گیلان : فرامرز طالبى)
وقتی تکل واگویه: عروس گولی بیاردیم/جونه دیلی بیاردیم/ را می خواندند:
- [عروس در این هنگام رقص محلی می کند]با لباس محلی گرده تمبان* و…خواننده (دیاره زن)ضرب و آهنگ را عوض می کند.
ضرب تند تر از آهنگ قبلی: عروس کی شی؟/پیر بابو شی/پیربابو زحمت بکشی /شوون بی خوابی بکشی معنی :عروس مال کیه؟/مال پیربابو (پیربابا)است/پیربابا زحمت کشیده /شب ها بیخوابی کشیده است.
غول و پیربابو هردو عاشق عروس هستند- غول مظهر زمستان و سیاهی است. پیربابو مظهر باغبانی که می خواهد عروس گل (بهار)را دوباره به مردم و طبیعت هدیه بدهد.
غول و پیربابو با هم می رقصند -غول رقص کنان به سوی عروس می دود-از حالات عروس پیداست که از دست غول زمستان خسته شده -پیربابو راه غول را می برد و مانع رسیدن او به عروس می شود. غول با عصبانیت برمی گردد و به پیر بابو حمله میکند پیربابو نیز به مردم پناه می برد و در این گیرودار اداهایی هم از خود درمیآورد تا مردم شادی کنند.
در انتها غول سرگشته و وامانده از مقاومت پیربابو و عروس از پای مینشیند وبدین تریب با تکرار این نمایش و حرکاتی که فی البداهه توسط بازیگران خلق می شود روز خوبی برای مردم ورق می خورد. این کاروان به همة خانه ها سرمیزند وخیلی ها به پیشواز آنها می آیند وازآنها می خواهند که به خانه آنها بروند ودر پایان هرکس به اندازة وسع خود به آنها انعام -پول ، برنج -تخم مرغ و… می دهد.
اینجاست که به سادگی حرکات شوخ و شنگ غول و پیربابو غصه به بازی گرفته می شود و می شود گفت که هنوز زندگی مانده است ویا…تا شقایق هست زندگی باید کرد .
پس گیل و گالش هرلحظه رفتن سیاهی و ظلمت را خواستارند و همیشه با آمدن این دسته از فروشندگان عشق و مهر و دوستی -دسته دسته گل نثار روح سترون زمستان وبهار آبستن سبزه و شادی می شود تا مصداق حقیقی -دیو چو بیرون رود فرشته در آید باشد و سبزه و طراوت همه جا بگسترد.
ترانه عروس گوله
غول در را می زند و صاحب خانه را می خواهد که از خانه بیرون بیاید و پس از رد و بدل شدن صحتهایی می گوید:
ای خانخواه بیرون بیه (ای صاب خانه بیرون بیه)
تی سگ مره گیره،
یه لقد زنم میره/ (یکی زنم میره یا یته زنم میره)
اون گناه مره گیره
ای خانخواه بیرون بیه
عروس گوله بیاردیم/
جان دله بیاردیم
خانخواه تره نیردیم
تی پسر بیاردیم/
از راه دور بیاردیم
چه ظرف زور بیاردیم /
خانخواه تره نیاردیم
تی پسر بیاردیم /
آهای پیربابو
تی افسار کهنه وابو،
تی پالون پیربابو /
تی جوه چرکم بو
عروس گوله بیاردیم
جان دل بیاردیم.
پیر بابو نیز در جواب می گوید:
غول ببین
غول کمر بجیر توله
کمر بجور نقره
و غول پاسخ می دهد:
عروس میشه
می جان شه
می دل شه
سیاه کشمشه /
زحمت بکشه
آهای پیربابو
تی ریش سفیدابو /
عروس گوله بیاردیم
جان دله بیاردیم /
خانخواه تره نیاردیم
تی پسر بیاردیم/
غلام بما
غلام پیر غلام بما
شمی محله چره بمه
برای حاجتره بمه
غلام می گوید:
غلام دروغ گونه،
غلط کنه
عروس میشه
سیا کشمشه.
دعوا غول و غلام با کچک شروع می شود بعد از مدتی همه با هم میگویند:
عروس گوله همینه
ببینین چه نازنینه /
عروس گوله بیاردیم
جان دله بیاردیم/
عروس شب بیاردیم
بی چادر شب بیاردیم/
خانخواه تره نیاردیم
تی پسر بیاردیم/
آهای پیر بابو
تی کاره وه چه وابو
تی ریشه سفیدابو/
عروس کی شه
پیر بابو شه
پیر بابو زحمت بکشه /
ای غولک شیرازی
یه قدری بکن بازی
تا خانخواه ببو راضی/
حمام بزار بیاردیم
چه ظرف زور بیاردیم /
عروس گوله همینه
عروس نازنینه
عروس بهار چینه /
ای پیربابو
تی افسار کهنه وابو
زمستانم بهارابو/
عروس گوله بیاردیم
جان دله بیاردیم
خانخواه تره نیاردیم
تی پسر بیاردیم /
عروس گوله همینه
ببین چه نازنینه.
عروس گوله:
همین ترانه عروس گوله به شکل های دیگر با تغییراتی دیگر خوانده میشود. یکی دیگر از ترانهها را با اصل آن مطابقت کنید:
ترانه عروس گوله
مشته برار مشته خواخر
تی چومه واکن بیه دنیا وبین
بهار بومه بهار بومه
تی خانه من سفره هفت سین دچین
آخ شب عید، عید شو
تازه بوبسته سال نو
دار و درختان همگی
به تن دارن لباس نو
عروسه گوله بیاردیم
جان دله بیاردیم
خانخواه تره نیاردیم
تی پسره بیاردیم
قزن ورس بیه
تی سگه آدم گیره
پایه زنم میره
آ ناله مره گیره
ووی ! عروس گوله بیاردیم
جان دله بیاردیم
خانخواه تره نیاردیم
تی پسره بیاردیم
عروس گوشواره ببین
هی هی
اونه دیم سر خاله ببین
هی هی
عروس بنفشه پیراهن و چادر گلداره ببین
هی هی
عروش گوشواره ببین
هی هی
عروس گوله همینه
عروس بهار شینه
ببین چه نازنینه
گل خانوم بیه بیه
در زنم نگو کیه
بشکفته گل و گیه
نازخانوم تونم بیه
گل خانوم تونم بیه
در زنم نگو کیه
بشکفته گل و گیه
ناز خانوم تونم بیه
سیب خانوم تونم بیه
نوروز موارک بین
سال نو موارک
گل خانوم بیه بیه
در زنم نگو کیه
بشکفته گل و گیه
گل خانوم تو هم بیه
سیب خانوم تو هم بیه
نوروز موارک بین
سال نو موارک
رنگ ببینه رنگه
چشمان زنه من دنگه
می چومه پر ارسو
تی دل چی مونه سنگه
قربان خدا بوشوم
ماه بتابسته تنگه
نوروز موارک بین
سال نو موارک
مشته برار مشته خواخر
تی چومه واکن بیه دنیا وبین
بهار بومه بهار بومه
تی خانه من سفره هفت سین دچین
آخ شب عید، عید شو
تازه بوبسته سال نو
دار و درختان همگی
به تن دارن لباس نو
عروسه گوله بیاردیم
جان دله بیاردیم
خانخواه تره نیاردیم
تی پسره بیاردیم
منبع: https://b2n.ir/g91617
***
«عروس گوله» پیشاهنگ نوروزی
نمايش عروس گوله ريشه در سنتهاي نمايشي اسطورهاي کهن مربوط به آغاز بهار دارد که در آن نمادهاي سال کهنه و نو با هم به ستيز بر مي خيزند.
«عروس گوله» بيشترين نقش را در شکل گيلاني روايت پيش آهنگان بهار موسوم به عمو نوروز بر عهده دارد.
عروس گوله (غول) کلاهي از کلش بر سر مي نهد، زنگ و زنگوله هايي به خود مي آويزد و چماقي هم به دست مي گيرد.«پيربابو» نيز خود را به هيئت پيرمردي مي آرايد و نقش «نازخانم» را هم يکي از جوانان که لباس زنانه مي پوشد، بازي مي کرد.
موضوع نمايش، دعواي غول و پيربابو بر سر نازخانم است که سرانجام قرار مي شود کشتي بگيرند و غول پيروز مي شود و همراه نازخانم رقص کنان بازي را به پايان مي برد.
اين گروه معمولا چند روز پس از نوروز خوانها پيدا مي شوند. گروه شبها حرکت مي کنند و در هر خانه که بازي مي کنند از صاحبخانه هدايي چون برنج، تخم مرغ و شيريني و گاهي پول دريافت مي نمايند.
از شب چهارشنبه سوري به بعد در رشت و حومه هاي شهر شخصي را که عروس گوله مي گويند لباسهاي قشنگ محلي که داراي زينتهاي فراواني است، مي پوشانند و با عده اي از کودکان همراه به رقص و پايکوبي و دست فشاني مي پردازند و شادي کرده و مي گويند:
«عروس کوله باورديم جان دله باورديم» يعني عروس قشنگ و خوب و زيبا آورديم.
بازيگران اصلي عروس، داماد، غول، پير بابو، خواننده و کوله بارچي هستند و تعداد آنها گاهي به سه نفر هم مي رسد.
همراهان آنها نيز با پايکوبي، دست زدن واگير کردن به جشن عروس گوله نشاط دادن مي دهند و شخصي هم سبدي را حمل مي کند و تخم مرغها را از صاحب خانه گرفته و در آن قرار مي دهد.
«غول» ، مردي بلند قد و زورمند با لباس مندرس و قيافه عجيب با پوتين و کلاه و کچکي در دست است، لباس غول چغا و در پا چمش يا گالش دارد و در ساق پا معمولاً پاتاوه، جارو در کمر، غور و زنگ در کمر و ريسمان متصل به زنگ که شانه هاي او را مي گيرد، همراه دارد.
پيربابو ، ريش سفيد ، پوستين کلاه در سر و کچکي در دست و دور کمر حمايلي که زنگ و غور به آن آويخته مي شود، دارد و همچنين عروس، مردي با لباس محلي است که در سر منديل زده و دستمال سفيد تور بر سر و همينطور در يک دست دستمال و در دست ديگر جوالدوز براي دفاع از خود دارد.
داماد، لباسي بر تن يا شلوار فدک و پيراهن سفيد و کلاه تخم مرغي يا نمدي و جليقه اي پوشيده و در دست کچکي به همراه دارد، کولبارچي ها نيز با کيسه در پشت يا در دست گندم با گروه هستند.
غول تمثيلي از زشتيها و بديها است و عروس نماد اخلاق و خوبيها، پاسدار نيکي ها و پند و نصيحت راستي و چگونه خوب زيستن را به عروس گوله نشان مي دهد.
غول در را مي زند و صاحب خانه را مي خواهد که از خانه بيرون بيايد و پس از رد و بدل شدن صحتهايي مي گويد:
ترانه عروس گوله
اي خانخواه بيرون بيه
تي سگ مره گيره، ي
کي زنم ميره/
اي خانخواه بيرون بيه
عروس گوله بيارديم/
جان دله بيارديم
خانخواه تره نيرديم
تي پسر بيارديم/
از راه دور بيارديم
چه ظرف زور بيارديم /
خانخواه تره نيارديم
تي پسر بيارديم /
آهاي پيربابو
تي افسار کهنه وابو،
تي پالون پيربابو /
تي جوه چرکم بو
عروس گوله بيارديم
جان دل بيارديم.
پير بابو نيز در جواب مي گويد:
غول ببين
غول کمر بجير توله
کمر بجور نقره
و غول پاسخ مي دهد:
عروس ميشه
مي جان شه
مي دلشه
سياه کشمشه /
زحمت بکشه
آهاي پيربابو تي ريش سفيدابو /
عروس گوله بيارديم
جان دله بيارديم /
خانخواه تره نيارديم
تي پسر بيارديم/
غلام بما
غلام پير غلام بما
شمي محله چره بمه
براي حاجتره بمه
غلام مي گويد:
غلام دروغ گونه،
غلط کنه
عروس ميشه
سيا کشمشه.
دعوا غول و غلام با کچک شروع مي شود بعد از مدتي همه با هم مي گويند:
عروس گوله همينه
ببينين چه نازنينه /
عروس گوله بيارديم
جان دله بيارديم/
عروس شب بيارديم
بي چادر شب بيارديم/
خانخواه تره نيارديم
تي پسر بيارديم/
آهاي پير بابو تي کاره وه چه وابو
تي ريشه سفيدابو/
عروس کي شه پير بابو شه
پير بابو زحمت بکشه /
اي غولک شيرازي
يه قدري بکن بازي
تا خانخواه ببو راضي/
حمام بزار بيارديم
چه ظرف زور بيارديم /
عروس گوله همينه
عروس نازنينه
عروس بهار چينه /
اي پيربابو تي افسار کهنه وابو
زمستانم بهارابو/
عروس گوله بيارديم
جان دله بيارديم
خانخواه تره نيارديم
تي پسر بيارديم /
عروس گوله همينه
ببين چه نازنينه .
به هرحال عروس گوله و گروهش از کارهاي نمايشي بسيار جالب و دوست داشتني محلي براي همگان است که نمايشگران آن شامل عروس، پيربابو، غول و دياره زن هستند و نويد بخش آمدن بهار و به ثمر نشستن تلاش براي خوب بودن و خوب ماندن هستند.
منبع: http://somamus.blogfa.com/post/175
در روزگاران كهن، در جشن نوروز كارناوالهاي پرشور و رنگارنگي برپا ميكردند و مردم با جامههاي عجيب و غريب و صورتکهاي شگفتي آور ظاهر ميشدند و به تمثيل نبرد، با نيروهاي اهريمني ميرقصيدند. شاه آييني اين مراسم، جمشيد بود كه در مقام شاه كارناوال در معيت موجودات شگفت به نمايش درميآمد.
به هر حال، اين جشن بي بند و بار در دين زرتشتي منسوخ گشت و آثار آن تقريبا از متون زرتشتي پاک شد.اما جمشيد در مقام بنيانگذار نوروز و داراي گنجهاي رازآميز، با نشانههاي اساطيري، در داستانهاي عاميانه خانه كرد و در دل مردم ساده جا گرفت.
نمايش آيين عروس گوله، از آيين هاي استقبالي نوروز است که معمولا در تمام نقاط گيلان اجرا مي شود و بازماندهاي از اعمال نيايش کشاورزي است.
نمايش عروس گوله، ريشه در سنتهاي نمايشي اسطوره اي کهن مربوط به آغاز بهار دارد، که در آن نمادهاي سال کهنه و نو با هم به ستيز برميخيزند.
در داستان عروس و غول، آنچه در ظاهر به نمايش درميآيد خير برابر شر است. اما يكي از مهمترين عناصر اين داستان، وجود زنگها و زنگولهها و منگولههاي رنگي است كه به لباس غول آويخته شده است كه ميتواند نمادي از پايان يخبندان و حركت گلهها به سوي سرزمين گرم باشد كه در بخشي از اوستا نيز، به اين موضوع اشاره شده است. به هر حال غول، جواني است، همسنگ با سال نو و آغاز آفرينش و عروس را كه نمادي از طبيعت و كشاورزي و زميني است، را به تصاحب درميآورد و با خود ميبرد و سال ديگر، تبديل به موجودي پير شود و برابر غول جواني شكست بخورد. با اين تفاصيل احتمالا اسم اين نمايش بايد عروس غول باشد، نه عروس گول يا گُل.
عروسگوله بيشترين نقش را در شکل گيلاني روايت پيشآهنگان بهار موسوم به عمو نوروز بر عهده دارد.
“عروسگوله ” در گويش گيلکي نقاط مختلف استان گيلان، به نام هاي ديگري چون: ” عروس گولي “؛ ” پيربابو ” ؛ ” عروسي غوله ” مشهور است.
عروسگوله، مراسمي در تجليل از نوروز است که به شکل کاروان شادي و پيام آور بهار و نوزايي طبيعت بوجود آمده. آنان دستهاي هماهنگ از مردمان يک روستا هستند که به روستاهاي مجاور رفته و مشتاقان چشم براهآمدن خود را شاد و مسرور مينمودند با حرکات نمايشي و اشعار طنزآميز و عبرتانگيز، نفرت خود را از بديها و زشتيها اعلام و همه را دعوت به نيکي و کار نيک مينمودند. اين گروه نمايش، خانه به خانه و آبادي به آبادي ميروند و گروهي از مردم نيز آن ها را همراهي ميکنند و شعر عروسگوله را ميخوانند و موجبات شادي مردم را فراهم مي آورند. اين نمايش با شيرين کاريهاي کاس خانم و ناز خانم ( که معمولا دو پسر نوجوان زن پوش ميباشند)آغاز ميشود، که براي تصاحب اين دو زن نبردهايي بين غول و پيرمرد آغاز ميشود و سرخوان نيز شروع به خواندن شعر عروسه گلي ميکند که با نوازندگي سرنانواز همراه است .
زمان برگزاري نمايش در روستاهاي مختلف، متفاوت از هم و به طور تقريبي بين يک هفته تا يک ماه است و از حدود نيمه دوم اسفند ماه شروع مي شود. گروه نمايش، پس از غروب آفتاب، از خانهاي به خانه ديگر ميروند و در حياط و فضاي باز جلوي هرخانه، برنامه خود را اجرا ميكنند و در هر خانهاي كه اين نمايش شادي بخش را انجام دهند، ” کولبارچي ” از صاحبخانه ( خانه خواه ) هدايايي مثل برنج، تخم مرغ، شيريني و گاهي هم پول طلب مي کند. اعضا گروه هميشه ثابت نيستند در بعضي مواقع فقط نازخانم هست.” عروسگوله ” در واقع گروه نمايشي سيار، و اجراي آن ميداني است.
اعضاي اين گروه نمايشي عبارتند از:
سرخون(خواننده)، کاس خانم، ناز خانم، پير بابا، غول، دياره زن، کتاره زن وساز زن (سرنا نواز).
غول، مردي بلند قد و زورمند با لباس مندرس و قيافه عجيب با پوتين و کلاه و کچکي در دست است. لباس غول، چغا و بر پا، چمش يا گالش دارد و در ساق پا تاوه، جارو در کمر، غور و زنگ در کمر و ريسمان متصل به زنگ که شانههاي او را ميگيرد، همراه دارد.
پيربابو، ريش سفيد، پوستين کلاه در سر و کچکي در دست و دور کمر حمايلي که زنگ و غور به آن آويخته ميشود، دارد و همچنين عروس، مردي با لباس محلي است که بر سر، منديل زده و دستمال سفيد تور بر سر و همينطور در يک دست دستمال و در دست ديگر جوالدوز براي دفاع از خود دارد.
کولبارچيها نيز با کيسه در پشت يا در دست گندم با گروه هستند.
غول، تمثيلي از زشتيها و بديها است و عروس، نماد اخلاق و خوبيها، پاسدار نيکيها و پند و نصيحت راستي و چگونه خوب زيستن را به عروسگوله نشان ميدهد.
تم داستان، جنگ غول و پيربابو بر سر تصاحب عروس است كه غول و پير بابو كشتي ميگيرند و گاهي پيربابو پيروز ميدان است و گاهي غول. بعد از پايان نمايش سرنانواز آهنگهاي شادي را به نوا درميآورد و گروه هلهلهكنان به خانههاي ديگر ميروند و نمايش را از نو شروع ميکنند.
در بسياري موارد مشهود است كه در اين مبارزه، آيين پيروزي با غول بوده است، پيروزي غول بر پيربابو ميتواند نمادي از پيروزي قهرمان جوان بر قهرمان پير باشد، يا به تعبيري سياهي در اينجا نماد زايش و رنگ گرفتن طبيعت و گرم و جوانشدن آن برابر ديو سرما و زمستان باشد و سفيدي پيربابو در واقع نمادي از يخ و برف و پيري، كه ميخواهد عروس طبيعت يا بهار را در اسارت خود نگه دارد كه قهرمان جوان و تنومند اين شانس را از او ميگيرد.
غول در را ميزند و صاحب خانه را ميخواهد که از خانه بيرون بيايد و پس از رد و بدل شدن صحبتهايي ميگويد:
اي خانخواه بيرون بيه تي سگ مره گيره، يکي زنم ميره/
اي خانخواه بيرون بيه عروسگوله بيارديم/
جان دله بيارديم خانخواه تره نيرديم تي پسر بيارديم/
از راه دور بيارديم چه ظرف زور بيارديم /
خانخواه تره نيارديم تي پسر بيارديم /
آهاي پيربابو تي افسار کهنه وابو، تي پالون پيربابو /
تي جوه چرکم بو عروسگوله بيارديم جان دل بيارديم.
پيربابو نيز در جواب ميگويد:
غول ببين غول کمر بجير توله کمر بجور نقره
و غول پاسخ مي دهد:
عروس ميشه مي جان شه مي دلشه سياه کشمشه /
زحمت بکشه آهاي پيربابو تي ريش سفيدابو /
عروس گوله بيارديم جان دله بيارديم /
خانخواه تره نيارديم تي پسر بيارديم/
غلام بما غلام پير غلام بما شمي محله چربمه براي حاجتر بمه
غلام مي گويد: غلام دروغ گونه، غلط کنه عروس ميشه سيا کشمشه.
دعوا غول و غلام با کچک شروع مي شود بعد از مدتي همه با هم مي گويند:
عروس گوله همينه ببينين چه نازنينه /
عروس گوله بيارديم جان دله بيارديم/
عروس شب بيارديم بي چادر شب بيارديم/
خانخواه تره نيارديم تي پسر بيارديم/
آهاي پير بابو تي کاره وه چه وابو تي ريشه سفيدابو/
عروس کي شه پير بابو شه پير بابو زحمت بکشه /
اي غولک شيرازي يه قدري بکن بازي تا خانخواه ببو راضي/
حمام بزار بيارديم چه ظرف زور بيارديم /
عروس گوله همينه عروس نازنينه عروس بهار چينه /
اي پيربابو تي افسار کهنه وابو زمستانم بهارابو/
عروس گوله بيارديم جان دله بيارديم خانخواه تره نيارديم تي پسر بيارديم /
عروسگوله همينه ببين چه نازنينه .
فرازهايي از ترانه ” عروس گولي ” به گويش گيلکي گالشي:
عروس گوله باوارديم /
جانه ديلي باوارديم
خانخواه تره ناوارديم /
تي پسره باوارديم
اي خانه دو بر داره !مرغانه دو سر داره !!
خانخا زن، پسر داره ! الله تو نگه داره
پير بابو :
اي خانه به او خانه ميرزا ملک خانه
مورغانه چهل دانه، اين نقش بزرگانه
غول :
آهاي پير بابو /
تي افسار کهنه وابو /
تي پالون پيربابو …
پيربابو :
آن غول ببين غوله /
آنه کمر بجير چوله /
کمر بجور نقره…
غول :
عروسگوله ميشه /
ميجانه شه /
ميدلشه /
سياه کشمشه …
پيربابو :
رنگا بيدينه رنگانا، ماه فوتوسته دنگه
قوربون خدا بوشوم، تي ديل چه مانه؟ سنگه
عروسگوله باوارديم /
جانه ديلي باوارديم
خانخواه تره ناوارديم /
تي پسره باوارديم
عروسگوله همينه ! ببين چه نازنينه !
تي چشم درويش بکن ! عروس خو يارشنه !
ابزارها و لوازم مورد استفاده در اين مراسم عبارتند از: لباس، گالش، کلاه، کچک، جارو، زنگوله، ريسمان، ريش سفيد براي پيربابو، پوستين، منديل براي سرعروس، دستمال سفيد، جوالدوز، کلاه تخم مرغي، کلاه نمدي، کيسه و سبد و…
در حقيقت مراسم عروسگوله، شکل گيلاني روايت پيش آهنگان بهار موسوم به عمو نوروز است و مشابه آن با تفاوتهايي در نام و شکل اجرا در نقاط ديگر ايران وجود دارد. در نواحي گوناگون، او را با نامهاي متفاوتي ميشناسند: در خراسان و بخشهايي از افغانستان «بيبي نوروزک»، در خمين و اراک «ننه نوروز»، در كرانههاي خليج فارس «ماما نوروز»، در آذربايجان «ننه مريم»، در تاجيكستان و بخاراي شريف و ديگر واديهاي ورارود «ماما مروسه» و نامهاي مشهور ديگري همچون بابا نوروز و عمو نوروز. شيوه اجراي نمايشها در نواحي گوناگون، زمان مراسم و حتي ترانههايي كه سروده ميشود، گاه با يكديگر متفاوت هستند و اين تفاوتها ناشي از ويژگيهاي خاص هر ناحيه است.
منبع: https://b2n.ir/g77078